محل تبلیغات شما



محمدجعفر خیاطی عجیب ترین معلم دنیا بود ، امتحاناتش عجیب تر. امتحاناتی که هر هفته می‌گرفت و هر کسی باید برگه ی خودش را تصحیح می‌کرد. آن هم نه در کلاس،در خانه. دور از چشم همه اولین باری که برگه‌ی امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم. نمی‌دانم ترس بود یا عذاب وجدان، هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم. فردای آن روز در کلاس وقتی همه ی بچه‌ها برگه‌هایشان را تحویل دادند فهمیدم همه بیست شده‌اند به جز من.
علی بن ابیطالب شهیدعظمت خویش گشت.اوازدنیارفت درحالی که نمازبرزبانش جاری ودلش ازشوق خدالبریزبود.مردم عرب حقیقت مقام اورادرک نکردندتاگروهی ازمردم کشورهمسایه آنها(ایران)برخاسته واین گوهرگرانبهاراازسنگ تشخیص داده واوراشناختند. جبران خلیل جبران»
مناجات نامه اي زيبا از خواجه عبدالله انصاري ای کریمی که بخشنده عطایی و ای حکیمی که پوشنده خطایی و ای صمدی که از ادراک خلق جدایی و ای احدی که در ذات و صفات بی همتایی و ای خالقی که راهنمایی و ای قادری که خدایی را سزایی. جان ما را صفای خود ده و دل ما را هوای خود ده و چشم ما را ضیای خود ده و ما را آن ده که ما را آن به و مگذار به که و مه. الهی! عبدالله عمر بکاست، اما عذر نخواست. الهی! عذر ما بپذیر و بر عیب های ما مگیر.
چهل و چند سال پیش از امروز (اول مهر ۱۳۹۴ برابر با ۲۳ سپتامبر ۲۰۱۵)، نگارنده در نظر داشت که چند داستان نادر و خوش را از تاریخ بیهقی برگیرد و بشکافد. نخستین داستان که بر روی کاغذ آورده شد، داستان قاضی بُست» بود که چندی بعد در کتاب دیدها و اندیشه‌ها»۱ نیز به چاپ رسید. داستان بر این مدار بود که زمانی امیرمسعود غزنوی، فرزند سلطان محمود و جانشین او را بیماری فرا می‌گیرد. مسعود در ماه صفر ۴۲۸ هجری قمری بهبود می‌یابد و به شکرانه آن می‌خواهد از مال حلال به
کشاورزی در دامنۀ کوهی، زمینی داشت که در آن ماری لانه داشت و روزگار به سر می‌برد. کشاورز که از دورنگی‌های اطرافیانش به ستوه آمده و ناراحت بود، تصمیم گرفت با مار دوستی کند. از او که دلیل این کارش را پرسیدند گفت: مردم اطراف من مانند مارماهی هستند که وقتی از او می‌پرسی تو ماری یا ماهی، پاسخ می‌دهد هر کجا که نفعم باشد مارم و هر کجا که نفعم ایجاب کند، ماهی‌ام! از این دورنگی‌ها خسته‌ام. مطمئنم که مار دورنگی ندارد و اگر روزی از او بپرسم که تو چه هستی، با قاطعیت
وَ قَالَ (علیه السلام): أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ، وَ رَضِيَ بِالذُّلِّ مَنْ كَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ، وَ هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَيْهَا لِسَانَه. و درود خدا بر او، فرمود: آن كه جان را با طمع ورزى بپوشاند خود را پست كرده، و آن كه راز سختى هاى خود را آشكار سازد خود را خوار كرده، و آن كه زبان را بر خود حاكم كند خود را بى ارزش كرده است.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها